شب به دنبال توام دردرون کوچه ها
پابرهنه می دوم درمیان ابرها
من به دوشم می کشم طعم تلخ زندگی
عشق راگم کرده ان درمیان کوچه ها
سروده ی:P.Parishan
شب بی کران است وغم من رهگذر شد زین ظلمت و خوف وسیاهی تنگ ترشد
چون جغد چشم برراه شیری دوخته بودیم این راه شیری هم بدان گردوغبارکم رنگ ترشد
ازراه بازآید شبانگاهان ندایی کان اندرون ظلمت مثال ره گشائی
شب تندوتندباکوکبانش پیش می رفت یارنگون بخت دلم از خویش می رفت
با صد صدای بی صدا فریاد کشیدم شب را بدان طول و درازی خط کشیدم
سروده ی: P.PARISHAN