همه هستن،ماهستیم..!؟به به..به به ودیگرهیچ..!
همه هستن،ماهستیم..!؟به به..به به ودیگرهیچ..!
مژدگانی
قامت تو همچو سرو سربه فلک آورده
دست بردامن رب عشق نشاط آورده
لب به لب برسخنت سّرگوهرمی بارد
سخنت کوته کن یاربهارآورده
*****************
کاش ...
کاش درمجمع یاران،خدایانی بود
کزسخنرانی بسی شوروفراوانی بود!
درمیان غم پاکان خدامحفلی نورانی بود
زمیان غم پاکان خدابردل من جایی بود
*****************
مستی بی باده(1)
معنی عشق زدامان توپرمن گیرد
الفت عاشقی و عشق زدامان توجان می گیرد
کزسخندان،توباشی زمیان مردان
به جهان دیده دهم جان که توباشی خرسان
(مال خودم)
(1)من عنوان این شعرم رابه تقلیدازشعرسیف فراهانی انتخاب کردم
امیدوارم که سیف راضی باشه J
مستی بی باده
باربردل
دلتنگم وزعشق توام باربردل است
وزدست توبسی چومراپای درگل است
شیرینتری زلیلی ودرکوی توبسی
فرهادجان سپرده ومجنون بیدل است
گرچه زدوستی تودیوانه گشته ام
جزباتودوستی نکندهرکه عاقل است
(مال سیف)
*****************
می رسد.....!
می رسدروزی که تومراباورکنی
می رسدروزی که عشق راازبرکنی
می رسدروزی که بافریادعشق
نامه های کهنه ام راترکنی
می دسدروزی که اشعارمرا
روی سنگ قبریارم حک کنی
سروده هااااااا ی:p.PARIshan
پگاه(جت)
دوشنبه 14 مردادماه سال 1387 ساعت 06:28 ب.ظ
لحظه ی دیدار
بوی پریسای منه
ازپشت شیشه می زنه
نم نم اشکاش دوباره
به جای بارون می زنه
گرفته جای خورشیدو
توآسمون بی کسیم
دامن شب روکشیده
روبوم شعرعاشقیم
جاروزده تموم شب
توعرش آسمونیمون
ستاره ها رو آب داده
روایون طلائیمون
صدازده خداروباز
ازمیون ستاره ها
پروین وپاک کرده وجاش
کشیده چشمان مرا
بین زمین وآسمون
سردرگم وپریشونم
ناراحتم ازاینکه باز
بری وتنهابمونم
سروده ی:پگاهJ
پریساجونم..توکه اون بالایی..توکه حالاپیشه خدایی
یه نگاهیم به زمین بنداز..اینجایکی هست ،عاشق صدات
پس ببین..نرو..من منتظرم..برگردبه زمین!برگردبه زمین...!!!!
من
دووووووو......ست دارررررر.......م
تابه همیشه
منتظرتم من پشت شیشه
پگاه(جت)
دوشنبه 14 مردادماه سال 1387 ساعت 06:27 ب.ظ
کباده ی عاشقی
درمحضرعشق شکایاتی نیست
ازدرددل اوحکایاتی نیست
ازچهره ی اوغنچگان درعجب اند
این خلق خداتافته ی چیست مگر؟
افسوس
اگرروزی گذرکردی زقبرم زآن قبرمخوف وپرزدردم
مگرروزی برایم اشک ریزی که بینی من دراین دنیاچه کردم
* * * * * * *
کیفر
اگرروزی گذرکردی زقبرم زآن قبرمخوف وپرزدردم
برای لحظه های بی توقف بزن زانوی غم راباتضرع
نه اشکی رابریزبرخاطرمن نه اشکی رابریزبرمقبرمن
بدان آن روزبایداشک ریزی که بینی خویش رادربسترمرگ
* * * * * * *
اسیر
سلام برتو،توای هم قصه ی من
توای پروانه ی وارسته ی من!
سلام برتو،توای که بی ریایی
زکنج میله هاغم می زدایی
* * * * * * *
همین جوری
درمکتب عشق خوانده ام درس
کزرخصت اوبرده ام رنج
بشنوتوزمن قصیده هارا
ابیات مرابگیراندرز
اینها سروده های:دخترکهکشان تاریک اند(پگاه)/منتظرانتقادات وپیشنهاداتتان هستمJ
پگاه(جت)
دوشنبه 14 مردادماه سال 1387 ساعت 06:26 ب.ظ