من بودم و یه آسمون ستاره

همه هستن،ماهستیم..!؟به به..به به ودیگرهیچ..!

من بودم و یه آسمون ستاره

همه هستن،ماهستیم..!؟به به..به به ودیگرهیچ..!

تلخونک درنمایشگاه بین المملی…..

تلخونک درنمایشگاه بین المملی…..

 

دیدارمخوف  در نمایشگاه :

روزجمعه و درس وکار ودر اوج گرفتاری رفتن به نمایشگاه به به ………. .

آخه دایی جان شهرام دوستم ازچندی پیش دالتوناروبه دیدارازغرفه ی پرمهروسرشارازاطلاعات نوین پرلیت، رویای سبز قرن، دعوت کرده بودند.

(بماند که چه قدر فیض بردیم….!؟ )

خلاصه من وجت ورادار سه تایی رفته بودیم به بازار.

 

تفلی موشک از بخت بد،نیمومدش بریم ددر…

توفازدرس ومشق بودیم،ازدنیا بی خبربودیم

تا اینکه……. بیاین بیاین خبببببببببببببر!(آقاجان دیگه،ازاونجا که این خبرو الان داریم با جت(پگاه) تایپ می کنیم /شعرو باهم ول می کنیم….زدیم توفاز اختلاف/حالاسرچی بچه ها/الان می گم نترکینا:

تااینکه …..رسیدیم به خبر(یا)=> بنویسیم بیاین خبببببببببببببر!)

حالارسیداوج خبر،گوش کن وفیضش رو ببر….

بخوروبخور….شربت به دست

درواشدوگل اومدآقامعلم خوش اومد….  

شربت ازدستامون ریخت/قصه به پایان رسید

آهای آهای بچه ها /گلهای سرخ وزیبا

قصه ادامه داره،دروغ گفتیم نداره

درهمین حد =>این تیکه ی آنتن جون، تایپش بود با پگاه جون

اینم بوداخبارمون با اشعارتوپمون ازآنتن و پگاه جون

.

 

نخودنخودهرکی رود

 

خانه ی خود 

 

آسمان من:-}

دستهای سبز تو                           رو به سوی آسمان است

باز روی شانه هایت                       شالی از رنگین کمان است

می کنی با دست خود پاک            اشک های آسمان را

روی بند شب دوباره                      پهن کردی کهکشان را

دست تو پیوند داده                       کوچه ی ما را به خورشید

می شود از روی دستت                 خانه ی مهتاب را دید

گرچه زنجیر زمینی                        روحت اما آسمانیست

در شکوه زرد پاییز                         رنگ تو رنگین کمانیست

چشمه ای را می کشانم               زیر پایت تا بنوشی

تا دوباره در بهاران                         شال سبزت را بپوشی

سروده ی:نگار خردمند

به به

  بوی عشق

بوی تو بوی ثمر را میدهد

بوی خوش تینتی گل میدهد 

بوی آن عشق به جان سوخته را

بوی امید به فردا میدهد


روی قبرم بنویس اینجا مجال گریه نیست

هر کی اومد گریه کنه بهش بگو اون دیگه نیست